کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهادت گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
انگشت شهادت
فرهنگ فارسی معین
( ~ شَ دَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) انگشت اشاره ، انگشتی که بین انگشت میانی و شست قرار دارد.
-
جستوجو در متن
-
جرح
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - باطل کردن گواهی و شهادت . 2 - زخم زدن ، بد گفتن .
-
اشهد
فرهنگ فارسی معین
(اَ هَ) [ ع . ] فعل متکلم وحده از شهادت به معنی : گواهی می دهم . ؛~ گفتن به زبان راندن شهادتین : اَشْهَدُ اَنَُ لا' اِل'هَ اِلاَ الله. ؛~ کسی را گفتن مرگ آن کس را حتمی دانستن .