کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمرده
فرهنگ فارسی معین
(ش یا شُ مُ دِ یا دَ) (ص مف .) 1 - حساب کرده ، شماره کرده . 2 - محسوب داشته .
-
جستوجو در متن
-
محسوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شمرده شده ، به حساب آمده .
-
گوترو
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ق مر.) به قیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود.
-
معظم
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ ظَّ) [ ع . ] (اِمف .) بزرگ شمرده شده .
-
عدید
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (اِ.)شمار، شماره . 2 - (ص .) شمرده شده .
-
عدیده
فرهنگ فارسی معین
(عَ دِ) [ ع . عدیدة ] (ص .) 1 - شمرده شده . 2 - بسیار، فراوان .
-
مستحسن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ سَ) [ ع . ] (اِمف .) نیکو، نیکو و پسندیده شمرده شده .
-
مستغرب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رَ) [ ع . ] (اِمف .) غریب شمرده ، شگفت دانسته .
-
مستقبح
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بَ) [ ع . ] (اِمف .) زشت شمرده ، قبیح دانسته .
-
معتز
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ زّ) [ ع . ] (اِمف .) گرامی شمرده ، عزیز داشته .
-
معدود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - شمرده شده ، حساب شده . 2 - کم ، اندک .
-
مغتنم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - غنیمت شمرده شده . 2 - غنیمت گرفته شده .
-
مستبدع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - عجیب شمرده . 2 - عجیب ، شگفت .
-
مستخف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ خَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) سبک شمرده ، خو ار داشته . 2 - (ص .) خوار، زبون .