کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اسپ دوم
فرهنگ فارسی معین
(اَ پِ دُ وَّ) (اِ.) یکی از صورت های فلکی شمالی .
-
اژدهای فلک
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ یِ فَ لَ) (اِمر.) تِنّین ، نام یکی از صورت های فلک شمالی .
-
تنین
فرهنگ فارسی معین
(تَ نِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اژدها. 2 - ماهی . ج . تنانین . 3 - نام یکی از صورت های فلکی نیمکرة شمالی آسمان .
-
جهان نما
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~. نَ یا نُ یا نِ) (اِمر.) نقشة جغرافیا که زمین را به صورت دو نیمکرة شمالی و جنوبی نشان می دهد.
-
چنگ رومی
فرهنگ فارسی معین
(چَ گِ) (اِمر.) شلیاق ، یکی از صورت های فلکی شمالی ؛ که به صورت چنگی فرض شده است . پرنورترین ستارة آن نسر واقع می باشد و اثافی و دیگ پایه هم گویند.
-
دلفین
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ یو. ] (اِ.) 1 - نوعی پستاندار دریایی بزرگ و بسیار باهوش . 2 - یکی از صورت های فلکی شمالی .
-
اوجا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = اوجه : نام چند گونه درخت از تیرة نارونان که در قسمت های کم ارتفاع جنگل های شمالی ایران می رویند؛ وجه ، لی وله ، لو نیز گویند.
-
برساوش
فرهنگ فارسی معین
(بَ وُ) [ معر - یو. ] ( اِ.) حامل رأس الغول ، برندة سر دیو، یکی از صورت - های فلکی شمالی به صورت مردی که با دست چپ سر بریده دیوی را با موی گرفته و ستارگان آن بیست و شش باشند.
-
سرو
فرهنگ فارسی معین
(سَ رْ) [ په . ] (اِ.) درختی است مخروطی شکل که در نواحی کوهستانی شمالی ایران می روید. سرو آزاد، سرو سهی ، سرو ناز و زادسرو هم گفته اند.
-
استواء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برابر شدن ، مانند یکدیگر شدن . 2 - (اِمص .) قرار گرفتن ، استقرار. 3 - (اِ.) در جغرافیا دایره ای فرضی که مانند کمربندی زمین را به دو نیمکرة شمالی و جنوبی تقسیم می کند.
-
خشکار
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) = خشگار: 1 - آردی که سبوس نگرفته باشند. 2 - نانی که از آرد مذکور گیرند. 3 - نوعی شیرینی که از آرد مذکور سازند و در ولایات شمالی در شهرهای ساحلی بحر خزر مصرف کنند.
-
مدار
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای دور زدن و گردیدن . 2 - در اصطلاح جغرافیا عبارت از خطی است که سیارات به دور خورشید می پیمایند. ؛ ~ رأس الجدی مدار َ27 ْ23 عرض جنوبی کرة زمین که خورشید در روز اول دی ماه به آن عمود می تابد و منطقة معتدل جنوبی از پایین آن ت...
-
ناتو
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ انگ . ] (اِ.) علامت اختصاری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پیمانی نظامی که در چهارم آوریل 1949 بین کشورهای بلژیک ، فرانسه ، لوکزامبورگ ، هلند، انگلستان ، کانادا، دانمارک ، ایسلند، ایتالیا، نروژ، پرتغال و ایالات متحدة آمریکا بسته شد.