کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شعر
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سخن موزون . 2 - (عا.) حرف بی اساس .
-
شعر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) موی .
-
واژههای همآوا
-
شار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - شهر. 2 - کشور، مملکت : ایرانشار (ایرانشهر).
-
شار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) غل و غشی که در طلا و نقره و چیزهای دیگر کنند.
-
شار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بنا، عمارت باشکوه .
-
شار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = شاره : پارچه ای به غایت نازک و رنگین که بیشتر زنان از آن لباس می کردند و نیز جامة فانوس می ساختند.
-
جستوجو در متن
-
سرواده
فرهنگ فارسی معین
(سَ دَ) (اِ.) 1 - شعر. 2 - قافیة شعر.
-
سروده
فرهنگ فارسی معین
(سُ دَ یا دِ) (ص مف .) 1 - خوانده شده ، گفته شده . 2 - شعر، شعر ساخته شده .
-
چامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) سرود، شعر.
-
سروا
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) شعر.
-
سرواد
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) شعر.
-
اشعار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ شعر؛ موها.
-
اشعار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] جِ شعر؛ چامه ها، شعرها.