کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرمساری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خجالت
فرهنگ فارسی معین
(خِ لَ) [ ع . ] (اِمص .) شرمساری ، شرمزدگی .
-
خجل
فرهنگ فارسی معین
(خَ جَ) [ ع . ] (اِمص .) شرمساری ، شرمندگی .
-
خجلت
فرهنگ فارسی معین
(خِ لَ) [ ع . خجلة ] (اِمص .) شرمندگی ، شرمساری .
-
سرافکندگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ کَ دَ یا دِ) (حامص .) 1 - شرمساری . 2 - فروتنی .
-
آرغ بی جا زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ زَ دَ) (مص ل .) 1 - سخن نابجا گفتن که باعث شرمساری شود. 2 - فضولی کردن .
-
حیاء
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِمص .) شرمساری ، خجلت . ؛~ را خوردن و آبرو را قی کردن کنایه از: بسیار گستاخ و وقیح و بی حیا بودن .