کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مقدور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) قدرت داده شده ، توانا شده بر چیزی ، ممکن ، شدنی .
-
باداباد
فرهنگ فارسی معین
(جملة دعاییه ) 1 - شدنی می شود، هر چه باید بشود می شود، علی الله (این ترکیب غالباً با «هرچه » استعمال می شود).
-
سرداب
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) اطاقی در زیر زمین خانه برای استفاده از خنکی آن در تابستان برای نگهداری غذا و چیزهای فاسد شدنی .
-
عملی
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - آن چه که به مرحلة عمل درمی آید. 2 - شدنی ، قابل اجرا. 3 - (عا.) معتاد.
-
سربرگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (اِمر.) 1 - کاغذی که نام و مشخصات یک مؤسسه یا شخص بر بالای آن چاپ شده است . 2 - بخش بالایی و جدا شدنی ورقه های امتحانی که امتحان شونده نام و مشخصات خود را بر آن می نویسد.
-
طرسوسی
فرهنگ فارسی معین
(طَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به شهر طرسوس (شهری قدیمی در آسیای صغیر). 2 - تقسیم شدنی . 3 - (حامص .) تقسیم شدن ، تکه تکه شدن (می گویند شهر طرسوس مرز اسلام و کفر بوده و مسلمانان غنایم را در آن تقسیم می کرده اند).