کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخص
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تن ، کالبد انسان . 2 - آدمی ، انسان .
-
جستوجو در متن
-
پرسوناژ
فرهنگ فارسی معین
(پِ سُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شخص مشهور، شخص مهم . 2 - شخص بازی ، کسی که در حوادث و موضوع نمایشنامه یا داستان باشد.
-
ملک
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِ.) آنچه در تصرف شخص باشد. 2 - زمین متعلق به شخص .
-
خویش
فرهنگ فارسی معین
(خیش ) [ په . ] 1 - (اِ.) از افراد خانواده و خاندان . ج . خویشان . 2 - ضمیر مشترک برای اول شخص و دوم شخص و سوم شخص مفرد و جمع .
-
من
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ضم .) ضمیر اول شخص مفرد.
-
لام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) کالبد مردم ، شخص .
-
ما
فرهنگ فارسی معین
(ضم .) ضمیر اوُل شخص جمع .
-
اخطاریه
فرهنگ فارسی معین
(اِ رِ یِّ) [ ع . ] (اِمر.) نامه ای که از طرف دادگاه برای شخص یا اشخاصی فرستاده می شود، و در آن مطلب مورد نظر را برای شخص یادآور می شوند.
-
دیگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) 1 - (ق .) علاوه بر این ، باز. 2 - (ص .) شخص یا چیزی علاوه بر شخص و چیزی که پیشتر بیان کرده اند، غیر.
-
هیپنوتیزم
فرهنگ فارسی معین
(نُ تِ) [ فر. ] (اِ.) خواب مصنوعی ، خواب مغناطیسی که در آن شخص تحت تأثیر القاهای شخص دیگر به خواب می رود.
-
محجور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شخص بالغی که توانایی ذهنی کافی ندارد و به حکم دادگاه زیر سرپرستی شخص دیگری قرار می گیرد.
-
وی
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) ضمیر منفصل سوم شخص مفرد: اوی ، او.
-
او
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ضم .) ضمیر منفصل ، سوم شخص مفرد، اوی ، وی .
-
بهمان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (مبهم ) شخص یا شی ء مجهول .