کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شترمرغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شترمرغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مُ) (اِمر.) = اشترمرغ : پرنده ای است از راستة دوندگان که بلندی اش تا 3 متر می رسد. این پرنده دارای بال های کوچک است که هیچ وقت برای پرواز به کار نمی رود. وی به سرعت می دود و مادة آن در طول عمر فقط 20 تخم می گذارد.
-
جستوجو در متن
-
اشترلک
فرهنگ فارسی معین
( ~ لَ) (اِمر.) شترمرغ .
-
زمار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) بانگ شترمرغ .
-
ظلیم
فرهنگ فارسی معین
(ظَ) [ ع . ] (اِ.) شترمرغ نر.
-
بزمرغ
فرهنگ فارسی معین
(بُ مُ) (اِمر.) پرنده ای از راستة دوندگان جزو تیرة کازوآرها که وضع و شکل ظاهر آن کاملاً شبیه شترمرغ است ولی قد وی کمی از شترمرغ کوتاه تر و گردنش مخصوصاً از گردن شترمرغ قصیرتر است . ساق پای وی نیز از ساق پای شترمرغ کوتاه - تر می باشد.
-
نعامه
فرهنگ فارسی معین
(نَ مِ) [ ع . نعامة ] (اِ.) شترمرغ .
-
آتشخوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (اِمر.) 1 - خورندة آتش . 2 - شترمرغ . 3 - کنایه از: آدم .
-
اخفاف
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خُف . 1 - کف پای شتر. 2 - سم شترمرغ . 3 - کفش .
-
ذبح
فرهنگ فارسی معین
(ذُ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گزر دشتی ، زردک صحرایی . 2 - نوعی قارچ ، قسمی سماورغ . 3 - گیاهی است شیرین و آن را گلی سرخ است و شترمرغ خورد.
-
یراعه
فرهنگ فارسی معین
(یَ عَ یا ع ِ ) [ ع . یراعة ] (اِ.) 1 - گول و بد دل . 2 - شترمرغ ماده . 3 - بیشه نشیب ، نیستان - ناک . 4 - کرم شب تاب .