کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شب پر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسم شب
فرهنگ فارسی معین
(اِ مِ شَ) (اِمر.) کنایه از: کلمة رمزی که وسیلة شناسایی باشد.
-
شب برات
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بِ یا بَ) [ فا - ع . ] شب پانزدهم شعبان .
-
شب کردن
فرهنگ فارسی معین
(شَ. کَ دَ) (مص ل .) شب را به روز آوردن .
-
شب گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
(شَ . گُ تَ) (مص ل .) شب را سر کردن .
-
شب آویز
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) = شباویز: مرغ حق ، پرنده ای که شب هنگام از شاخه درختان آویزان می شود و می خواند.
-
شب افروز
فرهنگ فارسی معین
( شَ . اَ) 1 - (ص فا.) هر چیز که در شب روشنایی داشته باشد. 2 - (اِ.) کرم شب تاب . 3 - ماه دهم از سال ملکی .
-
شب باره
فرهنگ فارسی معین
(شَ . رَ یا رِ) (ص مر.) 1 - شب دوست . 2 - زن بدکاره .
-
شب بو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) گیاهی است از تیرة صلبیان که زینتی است و به سبب دارا بودن گل های معطر و زیبا غالباً در باغچه ها کشت می شود. شب بوی ، شقاری ، شمشم ، خمخم ، خیرو، خیری نیز گفته می شود.
-
شب پره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ رِ) (اِ.) خفاش .
-
شب پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - لباس خواب . 2 - روسری که شب هنگام خوابیدن به سر بندند.
-
شب پوی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (ص فا.) شبرو. 2 - (اِمر.) صدای آرام پا.
-
شب پیما
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ یا پِ) (ص فا.) 1 - شب بیدار. 2 - عاشق مهجور و بی قرار.
-
شب تاب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) 1 - آن چه که در شب بدرخشد. 2 - شب چراغ . 3 - ماه ، قمر. 4 - کرم شب تاب .
-
شب تاز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمص .) تاخت ناگهانی در شب ، شبیخون .
-
شب چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) (اِمر.) 1 - هر گوهر آبدار و درخشنده . 2 - کرم شب تاب . 3 - چراغانی .