کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شأمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شامل
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فراگیرنده . 2 - حاوی ، در بردارنده .
-
جستوجو در متن
-
حاوی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) دربردارنده ، شامل .
-
استان
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ په . ] (اِ.)بخشی از کشور که شامل چندین شهرستان می شود.
-
رسد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) دسته ، واحدی نظامی شامل سه جوخه .
-
مبله
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ فر. ] (ص .) جایی که در آن از مُبل استفاده شده باشد، شامل اثاثیه .
-
محتوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) حاوی ، شامل .
-
جنس
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - صنف ، دسته . 2 - کالا. 3 - در منطق ، هر آن چه که انواع زیادی را شامل شود، مانند حیوان ، که شامل انسان و دیگر جانوران است .
-
اشمل
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) [ ع . ] (ص تف .) شامل تر، فراگیرنده تر، ر سنده تر.
-
بلوک
فرهنگ فارسی معین
(بُ لُ) ( اِ.) 1 - ناحیه ای شامل چند قریه و ده . 2 - جماعت ، دسته .
-
تضمن
فرهنگ فارسی معین
(تَ ضَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) در برداشتن ، شامل بودن .
-
دوومیدانی
فرهنگ فارسی معین
(دُ. وَ مِ) (اِمر.) مسابقه ورزشی شامل چند رشته مانند: اقسام دو، پرش و پرتاب .
-
عام
فرهنگ فارسی معین
(مّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) همه را فراگیرنده ، شامل . 2 - (اِ.) همه ، همگان ، همگانی .
-
عموم
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شامل شدن ، فرا گرفتن . 2 - (ق .) همه ، تمام .
-
لامپا
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] (اِ.) چراغی که با نفت می سوزد و شامل لوله و سرپیچ می باشد، چراغ لامپا.