کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهین
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - از پرندگان شکاری شبیه به عقاب . 2 - زبانة ترازو.
-
جستوجو در متن
-
آله
فرهنگ فارسی معین
(لُ) ( اِ.) 1 - عقاب ، شاهین . آلوه و آلغ نیز گویند.
-
طغان
فرهنگ فارسی معین
(طُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - شاهین . 2 - نامی از نام های ترکی .
-
من
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سوراخ وسط شاهین ترازو که زبانة ترازو را از آن بگذرانند.
-
لاچین
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) 1 - شاهین شکاری . 2 - نامی از نام های مردان .
-
آقسنقر
فرهنگ فارسی معین
(سُ قُ) [ تر. ] (اِمر.) 1 - شاهین سفید. 2 - کنایه از: روز، آفتاب . 3 - نام بعضی امرای ترک .
-
نکاب
فرهنگ فارسی معین
(نِ) = نکاب . نکاف : (اِ.) دستکش پوستی که میرشکاران بر دست کنند تا بتوانند باز و شاهین و جز آن ها را در دست گیرند، بهله .
-
عمود
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ستون ، پایه . 2 - گرز. 3 - شاهین ترازو. 4 - رییس و سرور قوم .
-
کریچ
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کریج . کریچه . کرچه . کریز. گریزه . کریغ : پر ریختن پرندگان خصوصاً چرغ و باز و شاهین و مانند آن ها؛ تولک .
-
صقر
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - چرخ (جان .). 2 - هر مرغ شکاری از باز، شاهین و جز آن ؛ ج . اصقُر صُقور، صِقار، صِقاره ، صُقر.