کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخ نبات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شاخ به شاخ شدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ. شُ دَ) (مص ل .) مجادله کردن ، دست به یقه شدن .
-
پنج شاخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پنج انگشت .
-
شاخ شانه
فرهنگ فارسی معین
(خْ نِ) (اِمر.) قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانه ای در یک دست دیگر می گرفتند و آن شانه را بر شاخ می کشیدند تا صدای ناهنجاری برآید و مردم از آن صدا به ستوه آمده چیزی به آن ها بدهند.
-
شاخ شمشاد
فرهنگ فارسی معین
(خِ ش ) (ص مر.) 1 - کشیده ، رعنا. 2 - بلندبالا و زیبا.
-
صد شاخ
فرهنگ فارسی معین
(صَ) (ص مر.) پاره پاره .
-
جستوجو در متن
-
شاخه
فرهنگ فارسی معین
(خَ یا خِ) (اِ.) 1 - شاخه درخت . 2 - شعبه . 3 - بخش فرعی جدا شده از یک مجموعة اصلی . 4 - واحد شمارش تیرآهن ، نبات و مانند آن . 5 - جام شراب که به شکل شاخ بود.