کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخ شانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاخ شانه
فرهنگ فارسی معین
(خْ نِ) (اِمر.) قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانه ای در یک دست دیگر می گرفتند و آن شانه را بر شاخ می کشیدند تا صدای ناهنجاری برآید و مردم از آن صدا به ستوه آمده چیزی به آن ها بدهند.
-
واژههای مشابه
-
شاخ به شاخ شدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ. شُ دَ) (مص ل .) مجادله کردن ، دست به یقه شدن .
-
پنج شاخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پنج انگشت .
-
سه شاخ
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِمر.) موالید ثلاثه : جماد، نبات و حیوان .
-
شاخ شمشاد
فرهنگ فارسی معین
(خِ ش ) (ص مر.) 1 - کشیده ، رعنا. 2 - بلندبالا و زیبا.
-
صد شاخ
فرهنگ فارسی معین
(صَ) (ص مر.) پاره پاره .
-
جستوجو در متن
-
مدری
فرهنگ فارسی معین
(مِ ی ' ) [ ع . ] (اِ.)1 - شانه . 2 - سیخ . 3 - شاخ (آهو، گوزن و جز آن ها). 4 - تخت .
-
اشعب
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - قوچی که میان دو شاخ آن فراخ باشد، حیوان شاخداری که وسط دو شاخش فاصله باشد. 2 - کسی که میان دو شانه اش فراخ باشد.
-
کنگر
فرهنگ فارسی معین
(کُ گُ) 1 - (اِ.) قسمی گدا که شاخی و شانة گوسفندی به دست گیرد و بر در خانه ها و دکان های مردم آید و آن شاخ را بر آن شانه مالد تا از آن صدای غرغری پدید آید و بدین وسیله چیزی طلبد. اگر احیاناً در دادن پول اهمال کنند وی کاردی بر اعضای خویش زند و خود را ...