کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخ شاخ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سرو بر کردن
فرهنگ فارسی معین
(سُ رُ. بَ. کَ دَ) (مص ل .) شاخ برافراشتن ، اظهار وجود کردن .
-
مناطحه
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ حَ یا طِ حِ) [ ع . مناطحة ] 1 - (مص م .) شاخ زدن به یکدیگر. 2 - دفع کردن . 3 - (اِمص .) شاخ زنی . 4 - دفع ، مدافعه .
-
آگراندیسمان
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِمص .) 1 - فرآیند بزرگ کردن عکس به وسیلة دستگاه مخصوصی در عکاسی . 2 - (عا.) بزرگ نمایی ، شاخ و برگ دادن به مطالب .
-
حجامت
فرهنگ فارسی معین
(حِ مَ) [ ع .حجامة ] (مص م .) بادکش کردن و خون گرفتن از بدن از طریقِ مکیدن به وسیلة شاخ و تیغ زدن بر محل مکیده شده .