کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شآم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - آغاز شب ،سرشب . 2 - غذایی که در شب خورند.
-
پس شام
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) سحری ، غذای سحر.
-
واژههای همآوا
-
شام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - آغاز شب ،سرشب . 2 - غذایی که در شب خورند.
-
جستوجو در متن
-
عشا
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . عشاء ] (اِ.) شام ، غذای شب .
-
رماس
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) مصطکی ؛ صمغی سفید رنگ و نرم و خوشبو، شیرین و چسبنده که از درختی در شام به دست می آید.
-
نقاره خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ن ) [ ع - فا. ] (اِمر.) جای مخصوص بر بالای سردرهای بلند که هر صبح و شام در آنجا نقاره می نواختند.
-
غلغله
فرهنگ فارسی معین
(غُ غُ لِ) (اِ.) 1 - هیاهوی . 2 - هنگامه ، آشوب . ؛ ~ء شام کنایه از: ازدحام شدید.
-
بازار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - محل خرید و فروش کالا. 2 - نیرنگ ، فریب . 3 - پیشامد، ماجرا. 4 - بهانه ، بیهودگی . 5 - مجازاً ارزش و اعتبار. ؛ ~ شام کنایه از: شلوغی و ازدحام .