کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سیه کار
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (ص .) نک سیاهکار.
-
سیه کاسه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . س ) (ص .) نک سیاه کاسه .
-
جستوجو در متن
-
اشقیاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شقی ؛ سیه روزان ، بدبختان .
-
شبدیز
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص مر.) شب رنگ ، سیه فام ، نام اسب خسرو پرویز.
-
مزمر
فرهنگ فارسی معین
(مِ مَ) [ ع . مزماز ] (اِ.) نای ، سیه نای .
-
اکحل
فرهنگ فارسی معین
(اَ حَ) [ ع . ] (ص .)1 - سیه چشم . 2 - چشم سرمه کشیده .
-
ادبار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پشت کردن ، پشت به دشمن کردن و گریختن . 2 - (اِمص .) نگون بختی ، بدبختی . 3 - (ص .) نگون بخت ، سیه روز.
-
بلق
فرهنگ فارسی معین
(بَ لَ یا لْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیسه گردیدن ، سپید دست و پا شدن تا ران . 2 - (اِمص .) پیسگی ، سیه سپیدی ، ابلقی .
-
سیاه سر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) = سیه سر: 1 - (ص مر.) آن چه که سرش سیاه باشد. 2 - (اِمر.) قلم (که سرش را در مرکب زنند). 3 - سیاه سار. 4 - (کن .) زن بیچاره و بینوا. 5 - گناهکار.