کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سینه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فراخ بر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (ص مر.) فراخ سینه ، پهن - سینه .
-
کلکل
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) سینه یا اندرون میانه سینه .
-
صدره
فرهنگ فارسی معین
(صُ رَ یا رِ) [ ع . صدرة ] (اِ.) 1 - بالای سینه . 2 - سینه بند.
-
نخامه
فرهنگ فارسی معین
(نُ مَ یا مِ) [ ع . نخامة ] (اِ.) آب بینی و سینه و دهان ، خلط دماغ و سینه ، بلغم .
-
ترقوه
فرهنگ فارسی معین
(تَ قُ وِّ) [ ع . ترقوة ] (اِ.) هر یک از دو استخوان بالای سینه یکی در چپ یکی در راست که از یک طرف به شانه و از طرف دیگر به جناغ سینه وصل می شود.
-
پستان بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) سینه بند، کرست .
-
فتوحی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) جامه ای که بر سینه پوشند؛ صدیر.
-
برمال
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) سینة کوه ، سرابالای کوه و پشته .
-
ذات الجنب
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ) [ ع . ] (اِمر.) سینه پهلو، درد پهلو.
-
سماکچه
فرهنگ فارسی معین
(سَ چَ یا چِ) (اِ.) سینه بند زنان .
-
شاماکی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب . اِمر.) سینه بند زنان .
-
صدور
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] (اِ.) جِ صدر؛ سینه ها.
-
هرا
فرهنگ فارسی معین
(هَ رّ) (اِ.) 1 - ساز و برگ اسب ، مانند سینه بند و لگام . 2 - گلوله های زرُین و سیمین که به زین ، لگام و سینه بند اسب می بستند.
-
جاثم
فرهنگ فارسی معین
(ثِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بر سینه خفته . 2 - هلاک شده .
-
ور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) 1 - بغل ، پهلو. 2 - سینه . 3 - کمر.