کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سینهگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - بخشی از بدن که بین گردن و شکم محدود است . 2 - پستان .
-
گاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - آهنگ ، آواز.2 - (پس .)به صورت پسوند در نام های آهنگ های موسیقی به کار رود: سه گاه ، چهارگاه .
-
گاه
فرهنگ فارسی معین
1 - (پس .) علامت اسم زمان که در آخر کلمه درمی آید مانند شامگاه صبح گاه ، و علامت اسم مکان نیز می باشد مانند دانشگاه ، آرامگاه . 2 - (اِ.) زمان ، وقت . 3 - عصر، دوره .
-
گاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - تخت شاهی ، سریر. 2 - مسند. 3 - جا، مکان . 4 - بوتة زرگران .
-
گاه گاه
فرهنگ فارسی معین
(ق .) به ندرت ، کم و بیش .
-
گاه به گاه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ق مر.) وقت به وقت ، بعضی اوقات .
-
سینه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ یا کِ دَ) (مص ل .) کنایه از: زور نمودن .
-
سینه گشادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) (مص ل .) 1 - (کن .) شاد شدن ، انبساط خاطر. 2 - فخر نمودن .
-
سینه باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - جامه ای که قسمت بر ابر سینة پوشنده گشاده باشد. 2 - دو رنگ ، ابلق .
-
سینه بند
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند؛ پستان بند، کُرسِت .
-
سینه پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِمر.) التهاب و عفونت نسج پوششی ریتین (جنب ها) ذات الجنب .
-
سینه چاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - کسی که سینة وی بر اثر ضربت چاک برداشته . 2 - (کن .) رنج دیده ، آزار کشیده . 2 - مصیبت دیده . 3 - دل - سوخته ، عاشق .
-
سینه خیز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمص .) حرکتی که ضمن آن بدن از پاها تا زیر سینه روی زمین است و شخص با بلند کردن سر و سینه و فشار دو دستش روی زمین خود را جلو می کشد.
-
سینه زن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص فا.) آن که در ایام عزاداری خصوصاً عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع ) در دستة مخصوص با دست بر سینة برهنة خود زند (به علامت سوگواری ).
-
سینه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ)(مص ل .)1 - اصطلاحی است در تیراندازی ، وقتی که تیر بعد از اصابت به زمین کمانه کرده به جای دیگر پرت می شود. 2 - تفاخر کردن ، مغرور شدن .