کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیم سیاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی سیم
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)دستگاه فرستندة امواج الکترو - مغناطیسی که بدون نیاز به ارتباط از راه سیم کار می کند.
-
سیم زده
فرهنگ فارسی معین
(مِ زَ دِ) (ص .) نقرة خالص .
-
سیم کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ دَ) (مص ل .) 1 - نصب سیم و تجهیزات وابسته برای ایجاد یک مدار یا شبکة تازه . 2 - (عا.) چرک کردن زخم در اثر آب آلوده یا سرما.
-
سیم تن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) کسی که تنِ سفید دارد.
-
سیم کشی
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (حامص .) 1 - عمل و شغل سیم کش . 2 - مجموعة سیم ها و کلید و پریزهایی که به کمک آن ها برق یا تلفن را به نقاط مختلف ساختمان یا دستگاه می رسانند.
-
جستوجو در متن
-
شیم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سیم ؛ نوعی ماهی سفید که پشتش خال های سیاه دارد.
-
کوسه بر نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ نِ) (اِمر.) جشنی بود که ایرانیان در اول ماه آذر برپا می کردند بدین وجه که مردی کوسه و یک چشم و بدقیافه و مضحک را بر خری سوار می کردند و دارویی گرم بر بدن او طلا می نمودند و آن مرد مضحک بادزنی در دست داشت و پیوسته خود را باد می زد و از گرما ش...