کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیرت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . سیرة ] (اِ.) 1 - طریقه ، روش . 2 - مذهب . 3 - خُلق و خو، عادت .
-
واژههای مشابه
-
آدمی سیرت
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) [ ع - فا. ] (ص مر.)نیکو - رفتار، نیکوخصال .
-
جستوجو در متن
-
طریقت
فرهنگ فارسی معین
(طَ قَ) [ ع . طریقة ] (اِ.) 1 - روش ، سیرت . 2 - مسلک . 3 - سیرت اهل سلوک .
-
سیر
فرهنگ فارسی معین
(س یَ) [ ع . ] (اِ.) جِ سیرت ؛ روش ها.
-
فرهنجه
فرهنگ فارسی معین
(فَ هَ جِ) (ص .) 1 - با ادب . 2 - نیکو سیرت .
-
خبیث
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (ص .) 1 - پلید، ناپاک . 2 - بد سیرت . ج . خبثاء.
-
دل
فرهنگ فارسی معین
(دَ لّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)ناز کردن . 2 - (اِ.) ناز، کرشمه . 3 - روش نیکو، سیرت نیک .
-
سنت
فرهنگ فارسی معین
(سُ نَّ) [ ع . سنة ] (اِ.) 1 - راه ، روش ، سیرت . 2 - آن چه که پیامبر و صحابه به آن عمل کرده باشند.
-
ترجمه
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ یا جُ مِ) [ ع . ترجمة ] 1 - (مص م .) روایت کردن مطلبی از زبانی به زبان دیگر.2 - ذکر کردن سیرت و اخلاق و نسب کسی . 3 - (اِمص .) گزارش .