کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیاره
فرهنگ فارسی معین
(س رِ) (اِ.)گاورس ؛ گیاهی است خودرو شبیه جو که در کشتزار گندم می روید.
-
سیاره
فرهنگ فارسی معین
(سَ یّ رَ یا رِ) [ ع . ] (اِ.) قمر، اجرامی که به دور ستارگان می چرخند.
-
جستوجو در متن
-
زاووش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سیارة مشتری ، پنجمین سیارة منظومة شمسی .
-
هفت سالاران
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) هفت سیاره .
-
تیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سیارة عُطارد.
-
هفت بانو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) هفت اجرام ؛ هفت سیاره .
-
هفت بکر
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ) (اِمر.) هفت سیاره ، هفت اجرام .
-
هفت در
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره .
-
هفت عروس
فرهنگ فارسی معین
( ~. عَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره .
-
کیوان
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) سیارة زحل .
-
برجیس
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) سیارة مشتری ، اورمزد.
-
هفت اژدها
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره .
-
هفت پدر
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره .
-
بیدخت
فرهنگ فارسی معین
(بِ دُ) (اِمر.) سیاره زهره ، ناهید.