کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غلس
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) [ ع . ] (اِ.) ظلمت پایان شب چون با سپیدی درآمیزد، شبگیر.
-
فجر
فرهنگ فارسی معین
(فَ جْ) [ ع . ] (اِ.)سپیدی صبح ، سپیده دم .
-
بلق
فرهنگ فارسی معین
(بَ لَ یا لْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیسه گردیدن ، سپید دست و پا شدن تا ران . 2 - (اِمص .) پیسگی ، سیه سپیدی ، ابلقی .
-
نمک
فرهنگ فارسی معین
(نَ مَ) (اِ.) مادة سپیدی است که به آسانی سوده می گردد و در آب حل می شود و آن را از آب دریا و معدن به دست می آورند. ؛ ~ به حرام (عا.) ناسپاس ، حق ناشناس . ؛ ~ را خوردن و نمکدان را شکستن کنایه از: به ولی نعمت خود خیانت کردن .
-
غرر
فرهنگ فارسی معین
(غُ رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ غُرَّه . 1 - برگزیده ها، عالی ها. 2 - سپیدی های پیشانی . ؛ درر ~الف - مرواریدهای بهتر و برگزیده . ب - سخنان استوار و برگزیده .
-
شرفیابی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - نیل به شرف و افتخار. 2 - به خدمت بزرگی رسیدن . شرق (شَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برآمدن آفتاب . 2 - (اِ.) جای برآمدن آفتاب . 3 - یکی از جهات چهارگانه ، مقابل غرب . 4 - روشنی آفتاب . 5 - سپیدی . 6 - خاور.