کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
(سَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گذشته . 2 - کسی که در گذشته می زیسته . 3 - وامی که برای وام دهنده نفعی ندارد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس دهد. 4 - نوعی معامله که بهای جنس را بیش از تحویل جنس بپردازند.
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
سرویس (س . س ) [ انگ . ] (اِمر.) رستورانی که در آن مشتریان خود غذاها را بردارند و وجه آن را به صندوق پردازند و سر میز صرف کنند، رستوران خویش یار، غذاخوری خویش یار (فره ).
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
(سَ لِ) [ ع . ] (اِ.)= سَلِف . سِلúف : پوست .
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
(سَ لْ) (اِ.) باجناق ، دو مرد که با دو خواهر ازدواج کرده باشند.
-
واژههای همآوا
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
(سَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گذشته . 2 - کسی که در گذشته می زیسته . 3 - وامی که برای وام دهنده نفعی ندارد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس دهد. 4 - نوعی معامله که بهای جنس را بیش از تحویل جنس بپردازند.
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
سرویس (س . س ) [ انگ . ] (اِمر.) رستورانی که در آن مشتریان خود غذاها را بردارند و وجه آن را به صندوق پردازند و سر میز صرف کنند، رستوران خویش یار، غذاخوری خویش یار (فره ).
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
(سَ لِ) [ ع . ] (اِ.)= سَلِف . سِلúف : پوست .
-
سلف
فرهنگ فارسی معین
(سَ لْ) (اِ.) باجناق ، دو مرد که با دو خواهر ازدواج کرده باشند.
-
صلف
فرهنگ فارسی معین
(صَ لَ) [ ع . ] (اِمص .) خودپسندی .
-
جستوجو در متن
-
اسلاف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ سلف ؛ پیشینیان ، درگذشتگان .