کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُوْز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سوزش .
-
بوی سوز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) مجمر، آتشدان .
-
پیه سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) نوعی چراغ با ظرف سفالی یا فلزی که در آن پیه یا روغن کرچک را به جای نفت می ریختند و فتیله ای پنبه ای را برای روشن کردن در آن قرار می دادند.
-
خانمان سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) امری که سبب از بین رفتن خانمان شود، خانمان برانداز.
-
هامان سوز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) روز چهاردهم از ماه آذار (دوم ) که در آن روز یهودیان صورتک ها می ساختند به نام هامان (وزیر خشایار شا) و بر دار می کشیدند و سپس آن ها را می سوزاندند.
-
لب سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) داغ .
-
آش دهن سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ دَ هَ) (ص مر.) هر چیز با اهمیت ، مطلوب .
-
واژههای همآوا
-
سوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سوزش .
-
جستوجو در متن
-
سوج
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سوز.
-
زار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گریة با سوز و گداز.
-
تب و تاب
فرهنگ فارسی معین
(تَ بُ) (اِمر.) سوز و گداز، هیجان .
-
آسغده
فرهنگ فارسی معین
(سُ دِ) (ص مف .) نیم سوز، هیزم نیم سوخته .
-
مدخنه
فرهنگ فارسی معین
(مِ خَ نَ) [ ع . مدخنة ] (اِ.) جای بخور، بوی سوز، مجمر.