کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُرد و بُرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سرد
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] (ص .) 1 - خنک ، دمای کم . 2 - بی مِهر. 3 - سخن بی مزه ، بی معنی .
-
دم سرد
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص .) مأیوس ، ناامید.
-
سرد شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) کنایه از: 1 - مردن . 2 - ناامید شدن .
-
سرد یافتن
فرهنگ فارسی معین
(سَ. تَ) (مص ل .) سرد شدن ، احساس سرما کردن .
-
بر باد سرد نشاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ سَ. نِ دَ) (مص م .) دلسرد کردن ، نومید ساختن .