کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَر و بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سر
فرهنگ فارسی معین
به راه ( ~ . بِ) (ص مر.)مطیع ، فرمانبردار.
-
سر
فرهنگ فارسی معین
خوردن (سُ. دَ) (مص ل .) لیز خوردن .
-
سر
فرهنگ فارسی معین
برتافتن ( ~ . بَ تَ) (مص ل .) سرپیچی کردن .
-
سر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) شرابی که از برنج سازند.
-
سر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) نوعی ماهی .
-
سر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) سرخ ، سرخ رنگ .
-
سر
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (اِ.) کفشی که از ریسمان بافند؛ موزه .
-
سر
فرهنگ فارسی معین
(س رُ) [ ع . ] (اِ.) راز.
-
آن سر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) ( اِ.) کنایه از: آن دنیا، آخرت .
-
آسیمه سر
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص مر.) نک آسیمه .
-
از سر
فرهنگ فارسی معین
(اَ سَ) 1 - (اِمر.) از آغاز، از ابتدا، از اول . 2 - (ق .) از نو، مجدداً باز هم ، دوباره .
-
پیرانه سر
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ق مر.) هنگام پیری ، در عهد پیری .
-
خشک سر
فرهنگ فارسی معین
(خُ سَ)(ص مر.)1 - تندخو، سودایی . 2 - بیهوده گو. 3 - بی عقل ، خشک مغز. 4 - سبک وزن .
-
سخت سر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) 1 - (ص مر.) استوار. 2 - لجوج . 3 - (اِ.) نام قدیم رامسر.
-
سر برداشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ)(مص ل .) قیام کردن ، شورش کردن .