کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سره
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ یا رِ)1 - (ص .) نیکو، خوب . 2 - خالص ، بی عیب . 3 - برگزیده . 4 - (اِ.) زر تمام عیار.
-
سره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رَّ) [ ع . سرة ] (اِ.) ناف .
-
سره سره
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ یا رِ. ~ . ) (ق مر.) خوب و از روی دقت .
-
سره مرد
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ یا رِ. مَ)(ص مر.) 1 - جوانمرد، نیکخواه . 2 - کارساز. 3 - برگزیده ، دانا.
-
یک سره
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ ر ) (ق مر.) 1 - سراسر، از ابتدا تا انتها. 2 - به کلی ، تماماً.
-
یک سره
فرهنگ فارسی معین
کردن ( ~. کَ دَ) (مص م .) تمام کردن ، به اتمام رساندن .
-
واژههای همآوا
-
سره
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ یا رِ)1 - (ص .) نیکو، خوب . 2 - خالص ، بی عیب . 3 - برگزیده . 4 - (اِ.) زر تمام عیار.
-
سره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رَّ) [ ع . سرة ] (اِ.) ناف .
-
صرح
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) قصر یا هر بنای بلند.
-
صره
فرهنگ فارسی معین
(صُ رَّ) [ ع . صرة ] (اِ.) کیسة زر و سیم .
-
جستوجو در متن
-
تنقاد
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) جدا کردن پول سره از ناسره .
-
وش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) 1 - خوش ، زیبا. 2 - سره ، بی - غش .
-
نقاد
فرهنگ فارسی معین
(نَ قّ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که پول های سره را از ناسره جدا می کرد. 2 - کسی که نقاط ضعف یا قوت یک اثر ادبی یا هنری را مطرح می کند.