کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوی دیگر بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تداعی معانی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ مَ) [ ع . ] (مص ل .) از یک معنی پی به معنی دیگر بردن .
-
اسباب کشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) (حامص .) حمل و نقل اثاثة منزل ، اسباب و لوازم زندگی را از خانه ای به خانة دیگر بردن .
-
ادغام
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - در هم فشردن و فرو بردن دو چیز. 2 - حرفی را در حرف دیگر آمیختن .
-
ترانسفر
فرهنگ فارسی معین
(تِ فِ) [ انگ . ] (اِمص .) انتقال دادن ، بردن ، جابه جا کردن (مثل انتقال شخص از یک حالت مکان به حالت مکان دیگر).
-
حمل کردن
فرهنگ فارسی معین
(حَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .)1 - بردن چیزی از جایی به جای دیگر. 2 - تصور کردن ، در وهم افتادن .
-
اپیلاسیون
فرهنگ فارسی معین
(اِ یُ) [ فر. ] (اِمص .) عمل کندن یا از بین بردن موهای دست ، پا و جز آن ها به وسیله بند، موم و یا وسایل دیگر.
-
صرف
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) گردانیدن ، برگردانیدن . 2 - منصرف کردن . 3 - به کار بردن . 4 - سره کردن زر و سیم . 5 - تبدیل پولی به پول دیگر 6 - سود.
-
اتوبوس رانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر - فا. ] 1 - (اِ.) مؤسسه ای ک ه حمل و نقل مسافر به وسیلة مجموعه ای از اتوبوس ها در مسیر یا شبکه ای مشخص و معین را بر عهده دارد. 2 - (حامص .) راندن و بردن اتوبوس از جایی به جای دیگر. 3 - شغل آن که اتوبوس می راند.
-
ارتفاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بر آرنج تکیه دادن ، تکیه دادن بر نازبالش . 2 - رفاقت کردن ، همراهی کردن . 3 - (مص م .) دوست طلبیدن . 4 - حقی است برای شخص به تبعیت از ملک خود در ملک شخص دیگر برای استفاده بردن کامل از ملک خویش ، مانند: حق مجری ، حق پنجره ...