کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوگند
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا سُ گَ) (اِمر.) 1 - قسم ، اقرار و اعترافی که شخص از روی شرف و ناموس خود می کند و خدا یا بزرگی را شاهد می گیرد. 2 - گوگرد (سوگند خوردن در قدیم خوردن آب آمیخته با گوگرد بوده است . برای تشخیص گناهکار از بی گناه یعنی این که شخص متهم (اما بی گناه ) ...
-
واژههای مشابه
-
سوگند بقراط
فرهنگ فارسی معین
( ~ بُ) (اِمر.) سوگندی که پزشکان یاد می کنند تا وظیفة خود را به درستی انجام دهند و آن منسوب است به بقراط پزشک معروف سدة پنجم پیش از میلاد.
-
جستوجو در متن
-
مقسم
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) سوگند خورده ، 2 - (اِ.) جای سوگند. 3 - سوگند، قسم .
-
مقاسمه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . مقاسمة ] 1 - (مص ل .) سوگند یاد کردن . 2 - (مص م .) سوگند دادن کسی را.
-
تحلیف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) سوگند دادن .
-
اقسام
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .) سوگند دادن ، قسم دادن .
-
تحالف
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ) [ ع . ] (مص م .) با هم سوگند خوردن .
-
والله
فرهنگ فارسی معین
(وَ لْ لا) [ ع . ] (ق .) سوگند به خدا.
-
قسم
فرهنگ فارسی معین
(قَ سَ) [ ع . ] (اِ.) سوگند. ج . اقسام .
-
محلف
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) سوگند دهنده .
-
استحلاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .)سوگند خواستن ، قسم دادن .
-
حلاف
فرهنگ فارسی معین
(حَ لّ) [ ع . ] (ص .) آن که قسم بسیار یاد کند، بسیار سوگند خورنده .
-
حلف
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص ل .) سوگند خوردن ، قسم یاد کردن .