کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوزان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - سوزنده . 2 - ملتهب .
-
جستوجو در متن
-
حار
فرهنگ فارسی معین
(رّ) [ ع . ] (ص .) گرم ، سوزان .
-
حراق
فرهنگ فارسی معین
(حَ رّ) [ ع . ] (ص .) بسیار سوزان .
-
گوراگور
فرهنگ فارسی معین
(گُ رّ گُ) (ق مر.) با شعلة سوزان .
-
محترق
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) سوخته ، سوزان .
-
ملتهب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هِ) [ ع . ] (اِ.) (اِفا.) شعله ور، سوزان ، دارای التهاب .
-
مشتعل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عِ) [ ع . ] (اِفا.) برافروخته ، شعله ور، سوزان .
-
آتشفشان
فرهنگ فارسی معین
( ~. فِ) (ص فا. اِمر.) 1 - آن چه آتش فشاند. 2 - کوهی که از دهانة آن مواد سیال سوزان و خاکستر و آتش بیرون آید.
-
رمض
فرهنگ فارسی معین
(رَ مْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سنگریزه . 2 - آفتاب سوزان . 3 - باران آخر تابستان .
-
وقده
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) [ ع . وَقúدَة ] (اِ.) 1 - گرمای سخت ، حرارت سوزان . 2 - یک باره شعله ور شدن .
-
لاذع
فرهنگ فارسی معین
(ذِ) [ ع . ] 1 - (ص فا.) سوزان ، سوزنده . 2 - (اِ.) دردی است که صاحب آن می پندارد که عضو درمند می سوزد.
-
داغ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - بسیار گرم ، سوزان . 2 - (مجازاً) پررونق . 3 - هیجان انگیز. ؛~ دل کسی را تازه کردن باعث یادآوری و تجدید غمی شدن که او در گذشته تحمل کرده است . ؛ ~ چیزی را به دل کسی گذاشتن کسی را از داشتن چیز دلخواهش محروم کردن . ؛~ پیشانی نشان...
-
زنجبیل
فرهنگ فارسی معین
(زَ جِ) (اِ.) گیاهی است پایا، دارای برگ های دراز و باریک ، گل هایش خوشه ای و زردرنگ ، ارتفاعش تا یک متر می رسد. قسمت مورد استفادة این گیاه ریزوم آن است که همان زنجبیل معروف است ، طعمش تند و سوزان است ، در قدیم برای درمان سرماخوردگی از آن استفاده می ش...