کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوراخ سوراخ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ثقب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) سوراخ کردن . 2 - (اِ.) سوراخ ، رخنه .
-
سفتن
فرهنگ فارسی معین
(سُ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) سوراخ کردن . 2 - (مص ل .) سوراخ شدن .
-
نقب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - (مص م .) سوراخ کردن . 2 - (اِ.) سوراخ و راه باریک در زیر زمین .
-
تور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - پارچة نخی نازک و لطیف و سوراخ سوراخ . 2 - نوعی دام برای صید ماهی و پرندگان ، بافته شده از نخ های محکم . ؛~ کردن شکار کردن .
-
انجیردن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص م .) = انجیر: سوراخ کردن ، سفتن .
-
تثقیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ قِ) [ ع . ] (مص م .) سوراخ کردن .
-
سنبیدن
فرهنگ فارسی معین
(سُ دَ) (مص م .) = سنبانیدن : 1 - سوراخ کردن . 2 - کاویدن .
-
دیلم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) میله ای آهنی برای سوراخ کردن دیوار یا حرکت دادن اجسام سنگین .
-
بشکلیدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ کَ دَ) (مص م .) 1 - خراشیدن . 2 - سوراخ کردن . 3 - محاصره کردن .4 - گستردن ، پهن کردن .
-
سودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - ساییدن ، لمس کردن . 2 - کوبیدن و خرد کردن . 3 - فرسودن . 4 - سوراخ کردن .
-
آبکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ) 1 - (ص فا.) کسی که از چاه آب می کشد. 2 - سقا. 3 - (اِ.) ظرفی سوراخ سوراخ از جنس مس یا روی که با آن آب برنج نیم پخته را کشیده آمادة دم کردن می کنند. 4 - لوله - هایی در گیاه دارای سوراخ های ذره بینی بسیار که در میان آن ها صفحه هایی مانند غربال ا...
-
پانچ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] 1 - (اِ.) دستگاه یا وسیله ای که کاغذها را با آن سوراخ و باطل کنند، منگنه (فره ). 2 - (اِمص .) ایجاد کردن سوراخ هایی که اطلاعاتی را نمایش می دهند بر روی کارت یا نوار کاغذی برای وارد کردن آن اطلاعات به کامپیوتر.
-
غربال
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ) (اِ.) = گربال : وسیله ای مشبک یا س وراخ سوراخ برای جدا کردن اجزای ریز و درشت یک جسم ، الک .
-
رول پلاک
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ) [ فر. ] (اِمر.) ساختار پلاستیکی یا چوبی تو خالی برای محکم کردن پیچ در نقطه ای که به وسیلة مته سوراخ شده است .
-
درفش
فرهنگ فارسی معین
(دِ رَ) (اِ.) آلتی آهنین و نوک تیز شبیه جوالدوز اما ضخیم تر از آن با دسته ای چوبی که کفّاشان از آن برای سوراخ کردن چرم و دوخت و دوز کفش استفاده می کنند.