کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوخت گیری کردن 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پیش گیری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - جلوگیری کردن . 2 - پیش از بروز بیماری اقدام کردن .
-
پیمایش
فرهنگ فارسی معین
(پِ یِ) (اِمص .) 1 - پیمودن ، طی کردن . 2 - اندازه گیری ، مساحت کردن .
-
ایراد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .)وارد ساختن ، داخل کردن . 2 - خرده گرفتن ، اعتراض کردن . 3 - (اِمص .) خرده گیری . ج . ایرادات . ؛~ بنی اسراییلی خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم .
-
اعتراض
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نکته گیری نمودن .2 - تعرض کردن .3 - (اِمص .) واخواست .
-
آمیختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - درهم کردن یا شدن ، مخلوط کردن یا شدن .2 - معاشرت . 3 - همخوابگی . 4 - جفت گیری .
-
تصحیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) درست کردن ، صحیح کردن غلط های نوشته ای . 2 - (اِمص .) غلط گیری .
-
نچ نچ کردن
فرهنگ فارسی معین
(نُ نُ. کَ ردَ) (مص ل .) 1 - تأسف خوردن بر هر کاری . 2 - خرده گیری کردن .
-
تعصب
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ صُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از چیزی سخت جانبداری کردن . 2 - (اِمص .) حمیت ، عصبیت . 3 - سخت گیری .
-
غمض
فرهنگ فارسی معین
(غَ ضْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آسان گرفتن بر کسی . 2 - چشم پوشی کردن . 3 - (اِمص .) آسان گیری . 4 - چشم پوشی .
-
جفت گیری
فرهنگ فارسی معین
کردن (جُ. کَ دَ) (مص ل .) آمیزش ، جماع کردن حیوانات .
-
جمع آوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (حامص .) 1 - جمع کردن ، گ رد کردن ، فراهم آوردن . 2 - پیش گیری از انتشار یا گسترش . 3 - نظم دادن به چیزهای آشفته و در هم بر هم .
-
پند
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - چاره ، تدبیر، بند، فند، مکر، حیله . 2 - فن کشتی گیری ، حیلة کشتی .
-
القاح
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)آبستن کردن ، جفت - گیری .
-
کرانه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) (مص ل .) کناره - گیری کردن .
-
پی گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - تعقیب ، دنبال . 2 - ادامه دادن .