کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سواحل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سواحل
فرهنگ فارسی معین
(سَ حِ) [ ع . ] (اِ.) کرانه های دریا. جِ ساحل .
-
جستوجو در متن
-
پاپیروس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = پاپروس : گیاهی که در سواحل نیل می روید و در قدیم از آن ورق های کاغذ مانند می ساختند.
-
ساحل
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.) کنار دریا یا رود، کرانه . ج سواحل .
-
خزر
فرهنگ فارسی معین
(خَ زَ) (اِ.) قومی که در سواحل غربی دریای خزر می زیستند و امروزه از میان رفته اند.
-
کشتیل
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) حوضی چوبین است در اندرون کشتی از طرف سینه که در مواقع طوفان آب دریا - که به کشتی آید - در آن جمع شود (سواحل خلیج فارس ).
-
فک
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (اِ.) پستانداری گوشتخوار از راستة پره پاییان که کاملاً به زندگی دریایی سازش یافته و در مصب رودخانه های بزرگ و مجاور سواحل زندگی می کند و فقط برای استراحت و تولید مثل به ساحل می آید. دست هایش کوتاه و به وسیلة پرده ای که انگشتان را به یکدیگر مربوط...