کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهبینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سه اسبه
فرهنگ فارسی معین
(س . اَ بِ) (ق مر.) شتابان ، تند.
-
سه پایه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . یِ یا یَ) (ص مر.) 1 - آن چه که دارای سه عدد پایه باشد: میز سه پایه . 2 - آلتی فلزی مرکب از سه عدد پایه متصل به دایره ای فوقانی که دیگ را بر آن گذارند و در زیر آن هیزم یا زغال افروزند، دیگدان . 3 - آلتی فلزی دارای سه عدد پایه که دوربین عکاسی را...
-
سه پری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِ. ص .) 1 - تیری که سه پر مرغ داشته باشد. 2 - مجازاً: تیزرو.
-
سه پلشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ لِ) (اِمر.) 1 - حالتی در قاب بازی که گودی همة قاب ها به سوی بالا باشد. 2 - (کن .) وضع بسیار ناخوشایند.
-
سه تار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود.
-
سه تیغه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . غِ) (ص نسب .) مجازاً ویژگی صورتی که ریش آن از ته تراشیده شده و کاملاً صاف و بی مو باشد.
-
سه چرخه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ خِ) (اِمر.) وسیلة نقلیة بچه گانه با دو چرخ در عقب و یک چرخ فرمان در جلو که با پا زدن به حرکت درمی آید.
-
سه خوان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا) (ص فا.) قایل به تثلیت ، مسیحی .
-
سه خواهران
فرهنگ فارسی معین
( ~ .خا هَ) سه ستاره از بنات النعش ...
-
سه دختر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .دُ تَ) نک سه خواهران .
-
سه روح
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فا - ع . ] (اِمر.) موالید ثلاثه : جماد، نبات و حیوان .
-
سه شاخ
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِمر.) موالید ثلاثه : جماد، نبات و حیوان .
-
بینی و بین الله
فرهنگ فارسی معین
(بِ یْ یُ بِ یْ نُ لْ لا) [ ع . ] (عا.) سوگند گونه ای برای تأکید ادعای خود یا پرسیدن حقیقت از کسی .
-
پیش بینی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - احتیاط کردن . 2 - پی بردن به حوادث قبل از وقوع آن ها.
-
سه ایوان دماغ
فرهنگ فارسی معین
(س . اِ نِ دِ) (اِمر.) محل فکر، محل خیال و محل حفظ ؛ سه غرفة دماغ ، سه غرفة مغز.