کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهاندامفلجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اندام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) 1 - تن ، بدن . 2 - قد و قامت . 3 - هر یک از اعضای بدن ؛ عضو. ؛~ تناسلی قسمت های دستگاه تناسلی جانوران که در عمل جفت گیری و تولید مثل شرکت دارند. ؛~ حسی هر یک از اندام های تخصصی مانند: چشم ، گوش ، زبان و مانند آن .
-
سه
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ په . ] (اِ.) عددی بین دو و چهار، دو بعلاوة یک . ثلاث . ؛ ~ به سی دادن کنایه از: معاملة پر سود کردن . ؛ ~ شدن بد شدن ، خراب شدن .
-
آب اندام
فرهنگ فارسی معین
(بْ. اَ) (ص مر. اِمر.) خوش قد و قامت .
-
اندام دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ)(مص ل .) نظم دادن ، شکل دادن .
-
بی اندام
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (ص مر.) نامتناسب ، ناموزون .
-
سه فرزند
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فَ زَ) (اِمر.) موالید ثلاثه : جماد، نبات و حیوان .
-
سه موالید
فرهنگ فارسی معین
(س مَ) [ فا - ع . ] (اِ.) موالید ثلاثه : جماد، نبات و حیوان .
-
سه پرک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ رَ) (اِمر.) = سه پره : خطی چند که قماربازان به جهت قماربازی بر زمین کشند.
-
سه تا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) = ستا. ستار. ستاره : طنبوری است که سه تار به آن بسته باشند.
-
سه تا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) = ستا: سه پیالة شراب که هر ناهار خورند تا غسل معده دهد؛ ثلاثة غساله .
-
سه گان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ق مر.) سه بار، سه مرتبه ، سه دفعه .
-
سه گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که حزن آور است و از فراق و جور معشوق می گوید.
-
سه گوهر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ هَ) (اِمر.) کنایه از: موالید ثلاثه : جماد، نبات و حیوان .
-
سه لایی
فرهنگ فارسی معین
(س لُ) (ص نسب .) منسوب به سه لا؛ دارای سه لا. ؛ تختة ~: تخته ای مرکب از سه لای رویین ، زیرین و میانین که جمعاً یک تختة نسبتاً نازک را تشکیل دهند و معمولاً در ساختن روکش میز، صندلی ، پاراوان و غیره به کار می رود.
-
سه اسبه
فرهنگ فارسی معین
(س . اَ بِ) (ق مر.) شتابان ، تند.