کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهولت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سهولت
فرهنگ فارسی معین
(سُ لَ) [ ع . سهولة ] 1 - (مص ل .) آسان شدن . 2 - نرم شدن . 3 - (اِمص .) آسانی . 4 - نرمی .
-
جستوجو در متن
-
فرتی
فرهنگ فارسی معین
(فِ رْ) (ق .) (عا.) به چابکی ، به سهولت .
-
گواشمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (اِ.) آسانی ، سهولت . 2 - (ص .) آسان ، سهل .
-
آسانی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - سهولت ، راحتی . 2 - آسایش . 3 - خواب . 4 - تنبلی . 5 - فراوانی نعمت ، رفاه .
-
حاشا
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (ق .) هرگز، مبادا. ؛~و کلا اصلاً، ابداً، هرگز. ؛دیوار ~ بلند است به سهولت می توان موضوع را انکار کرد.
-
آب
فرهنگ فارسی معین
دهان (بِ دَ) (اِمر.) آبی لزج و اندکی قلیایی که از غده های دهان ترشح گردد و وقتی با غذا آمیخته شود موجب سهولت هضم آن می گردد، بزاق .
-
تخفیف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سبک کردن . 2 - کم کردن قیمت چیزی . 3 - مختصر کردن کلمه با ساکن کردن ، حذف تشدید یا کم کردن یکی از حروف ، برای سهولت تلفظ یا ضرورت شعری .
-
سادگی
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (حامص .) 1 - بدون نقش و نگار. 2 - خالص و بی غش . 3 - ساده لوحی 4 - همواری ، صافی . 5 - آسانی ، سهولت . 6 - بدون زینت و زیور.
-
بلوچ
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِ.) 1 - علامتی که بر تیزی طاق و ایوان نصب کنند. 2 - تاج خروس . 3 - صفحة نازکی که بر روی ساقة عمودی در جایی مرتفع آن را قرار دهند و آن به سهولت گردش می کند و معبر باد را نشان می دهد. 4 - پارچة گوشتی که بر ختنه گاه زنان می باشد و بریدن او سنت اس...
-
مرخی
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ خّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - سست کننده . 2 - دارویی را گویند که به قوت حرارت و رطوبت خود قوام اعضای کثیفة المسام را نرم و مسامات آن را وسیع بگرداند تا آن که به سهولت و آسانی فضول مجتمعه و محتبسة در آن ها دفع شود، مانند ضماد شوید (شبت ) و بذر کتان .