کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سهل انگار
فرهنگ فارسی معین
(سَ اِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که همه چیز را آسان انگارد.
-
جستوجو در متن
-
کوتاهی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) تنبلی کردن ، سهل انگاری کردن .
-
تیسیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آسان کردن ، سهل کردن .
-
تهاون
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - کوتاهی کردن ، سهل انگاری کردن . 2 - خوار شمردن .
-
گربه شور کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) بدون دقت و با سهل انگاری شُستن چیزی .
-
ساده کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - سهل کردن ، آسان نمودن . 2 - پاک کردن ، خالی کردن . 3 - اطلس کردن ، ستردن نقش و نگار. 4 - ستردن موی ، تراشیدن موی . 5 - چیزی را از چیزی جدا کردن مثلاً طلا را از نقره و عسل را از موم .
-
اهمال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فرو گذاشتن ، سرسری کاری را انجام دادن . 2 - بی پروایی کردن . 3 - (اِمص .) سهل انگاری . ج . اهمالات .