کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سهل
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آسان . 2 - نرم ، زمین ِ نرم . ؛ ~العبور راهی که به آسانی از آن بتوان گذشت ، آسان رو (فره ). ؛ ~العلاج مرضی که به آسانی بتوان آن را مداوا کرد، آسان چاره (فره ). ؛ ~الوصول آن چه که به آسانی به دست آید، آسان رس ، آسان یاب (فر...
-
واژههای مشابه
-
سهل انگار
فرهنگ فارسی معین
(سَ اِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که همه چیز را آسان انگارد.
-
واژههای همآوا
-
صهل
فرهنگ فارسی معین
(صَ هْ) [ ع . ] (ص .) 1 - تیزی و حدّت آواز و سختی آن . 2 - گرفتگی صدا.
-
جستوجو در متن
-
آسان کاری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) سهل گرفتن ، مساهله .
-
هلاهلا
فرهنگ فارسی معین
(هَ هَ) (ص .) (عا.) آسان ، سهل .
-
آسان گذار
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص فا.) سهل انگار، بی خیال .
-
تیسیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آسان کردن ، سهل کردن .
-
تساهل
فرهنگ فارسی معین
(تَ هُ) [ ع . ] (مص ل .) سهل گرفتن بر یکدیگر.
-
خوارکار
فرهنگ فارسی معین
(خا) (ص فا.) آسانگیر، سهل انگار.
-
میسور
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِمف .) هرچیز آسان و سهل .
-
لاقید
فرهنگ فارسی معین
(قَ یْ) [ ع . ] (ص .) سهل انگار، بی اعتناء.
-
کوتاهی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) تنبلی کردن ، سهل انگاری کردن .