کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگ و صراحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی سنگ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص مر.) 1 - بی ارزش ، سبُک . 2 - بی طاقت .
-
تخته سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (اِمر.) سنگ بزرگ با سطح هموار.
-
سبک سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (ص مر.) 1 - بی وقار. 2 - بی قیمت .
-
سنگ انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) (مص ل .) کنایه از: اشکال تراشی ، مانع پیشرفت کار کسی شدن .
-
سنگ پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ) (اِمر.) لاک پشت .
-
سنگ زر
فرهنگ فارسی معین
(سَ گِ زَ) (اِمر.) نک محک .
-
سنگ بسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تِ) (ص مف .) = سنگ - بست : 1 - محوطه ای که با دیوار سنگی احاطه کرده باشند؛ سنگچین . 2 - استوار، محکم .
-
سنگ فرش
فرهنگ فارسی معین
(سَ نْ . فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) زمینی که روی آن را با سنگ مفروش کرده باشند.
-
سنگ نوشته
فرهنگ فارسی معین
(سَ . نِ وِ تِ) (اِمر.) سنگی که بر روی آن نوشته ای را کنده باشند، کتیبة سنگی .
-
هم سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص .) 1 - هم وزن . 2 - هم - شأن ، هم رتبه .
-
گران سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (ص مر.)وزین ، سنگین .
-
لب سنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ. سَ) (ص مر.) ساکت ، خاموش .