کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگ به سنگ زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تیشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) [ په . ] (اِ.) ابزاری فلزی که نوک آن پهن و تیز است و در نجاری و سنگ تراشی به کار می رود. ؛~ به ریشة خود زدن کنایه از: خود را به آستانه نابودی کشاندن .
-
چخماقی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر - فا. ] (ص نسب .) = چخماخی : 1 - منسوب به چخماق ، از سنگ چخماق . 2 - آن که سنگ چخماق دارد یا سنگ چخماق می زند. ؛سبیل ~سبیل تاب داده که از دو سوی به طرف بالا گراییده .
-
آس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده که به وسیله آن غلات را آرد کنند. سنگ زیرین ساکن و سنگ بالایی متحرک می باشد.
-
سلیمانی
فرهنگ فارسی معین
(سُ لِ یا لَ) (ص نسب .) 1 - منسوب به سلیمان . نوعی شمشیر. 2 - گونه ای سنگ آذرین . از خواص این سنگ آن است که بر اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفرسانس پیدا می کند و روشنی خاص نشان می دهد و چون سختی جالب توجهی دارد جزو سنگ های زمینی و احجار کریمه به شمار می ...
-
گرداله
فرهنگ فارسی معین
(گِ لِ) (اِمر.) 1 - خاکه ذغال که آن را به صورت گلوله درمی آورند و به عنوان سوخت استفاده می کردند. 2 - قطعه سنگ تقریباً صاف و معمولاً بزرگتر از قلوه سنگ .
-
لعل
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ معر. ] (اِ.) از سنگ های گرانبها به رنگ سرخ .
-
تراجم
فرهنگ فارسی معین
(تَ جُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به هم دشنام دادن . 2 - به یکدیگر سنگ انداختن .
-
میکا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نوعی از سنگ به رنگ سیاه یا سفید و قابل تورق .
-
لاجورد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.)لاژورد، از سنگ های معدنی که به رنگ آبی است .
-
سقط کاری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) آجر - کاری ، به کار بردن آجر و سنگ در ساختمان .
-
یاقوت
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) از سنگ های معدنی گران بها به رنگ های سرخ ، زرد، کبود.
-
فیروزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِ.) پیروزه ، از سنگ های گران بهای معدنی به رنگ آبی آسمانی .
-
آبشار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - رودی که در مسیر خود از بلندی به پایین فرو ریزد. 2 - سنگ مشبک که بر دهانة ناودان ها نصب کنند. 3 - یکی از حرکات حمله ای در والیبال و پینگ پنگ و تنیس ، پرش و زدن توپ از بالای تور به زمین حریف با زاویه ای تند. (فره ).
-
سیمان
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) سمنت ، جسمی به صورت گرد که از مصالح مهم ساختمانی به شمار می رود که مخلوطی از خاک رس و سنگ آهک است که در کوره های مخصوص ساخته می شود، مخلوط آن با آب و ماسه پس از مدتی کم مانند سنگ سخت می شود.
-
واگیر
فرهنگ فارسی معین
(حامص )1 - سرایت . 2 - (دستة عزاداری ) تکرار جمع مصراع یابیت ترجیع را. 3 - ورزشی اس ت پهلوانان را در گود زورخانه که یک به یک دست بر دیوار نهند و به جانب همان دست بر سینه زور کنند تا سینه برآمده پهن شود. 4 - ورزشکار پس از آن که از سنگ گرفتن خسته شد و ...