کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلب
فرهنگ فارسی معین
(سَ لْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کندن ، جدا کردن . 2 - ربودن . 3 - (ص .) ربوده شده . 4 - کنده شده . 5 - به قهر گرفته شده .
-
سلب
فرهنگ فارسی معین
(سَ لَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی جامة درشت مانند جوشن که در روز جنگ می پوشیدند.
-
واژههای همآوا
-
صلب
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (ص .) بردبار، صبور.
-
صلب
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] 1 - (ص .) سخت ، محکم . 2 - درشت . 3 - قوی . 4 - (اِ.) استخوان های پشت ، کمر. 5 - مجازاً نطفه .
-
جستوجو در متن
-
مسلوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) سلب شده .
-
مبتز
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) سلب شده به قهر، ربوده .
-
سلبی
فرهنگ فارسی معین
(سَ لْ) [ ع . ] (ص .) منسوب به سلب ، نفیی ، منفی .
-
سالب
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِفا.)1 - سلب کننده . 2 - رباینده . 3 - برهنه کننده . ج . سلاب .
-
بی
فرهنگ فارسی معین
1 - نشانه نفی و سلب که بر سر اسم درآید و کلمه را صفت سازد: بی کار، بی چاره . 2 - گاه بر سر اسم درآید و قید مرکب سازد: بی شک ، بی گفت و گو.
-
کاتالپسی
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ فر. ] (اِ.) فقدان ناگهانی حرکات ارادی بدون وجود یک ضایعة عضلانی . در این حالت اندام ها و تنه وضع خود را به یک حالت حفظ می کنند و حواس و اعضای حس نیز وظایف خود را انجام می دهند ولی پاسخ به تحریکات حرکات ارادی سلب می شود.
-
گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - دریافت کردن ، به دست آوردن . 2 - شروع کردن . 3 - اثر کردن . 4 - مؤاخذه کردن ، مورد عتاب قرار دادن . 5 - انتخاب کردن . 6 - فرض کردن . 7 - پوشانیدن . 8 - به تصرف درآوردن ، تسخیر کردن . 9 - پر کردن ، فراگرفتن . 10 - کرای...