کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلام
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - درود گفتن . 2 - بی گزند شدن . 3 - گردن نهادن . ؛ ~ علیک درود بر تو باد. ؛ ~ علیکم درود بر شما.
-
واژههای مشابه
-
مادرزن سلام
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ. سَ) [ فا - ع . ] (عا.) مرسوم است که صبح روز بعد از عروسی داماد با هدیه ای به دیدار مادر عروس می رود. در این دیدار داماد دست مادر عروس را می بوسد و از او هدیه ای دریافت می کند.
-
واژههای همآوا
-
صلعم
فرهنگ فارسی معین
(صَ عَ) [ ع . ] نشانة اختصاری «صلی الله علیه و سلم ».
-
جستوجو در متن
-
درود
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ په . ] (اِ.) 1 - دعا، ستایش . 2 - سلام ، رحمت .
-
پیام
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - خبر یا سخنی را به دیگری رساندن . 2 - سلام ، درود. 3 - وحی ، الهام .
-
تابوغ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. مغ . ] (اِ.) سلام خاص که مغولان سلاطین و خوانین را می دادند، بدین طریق که با سر برهنه یک گوش را به دست گرفته کرنش می کردند.
-
تحیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَّ) [ ع . تحیة ] (مص م .) درود گفتن ، سلام گفتن . جِ تحیُات .
-
علیک السلام
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ یا لِ کِ یا کَ سَّ) [ ع . ] (شب جم .) در پاسخ به سلام کسی گفته می شود: درود بر تو باد.
-
تسلیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) گردن نهادن . 2 - سلام گفتن . 3 - پذیرفتن شکست و متوقف کردن جنگ . 4 - (اِ.) حالت اطاعت و فرمانبرداری . 5 - (ص .) مطیع ، فرمانبردار.