کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلاطین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وکیل در
فرهنگ فارسی معین
( ~ دَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) کسی که واسطة میان امرا و سلاطین بوده و تقاضای مردم را به آنان می رسانیده .
-
قهوه قجری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . قَ جَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) قهوة زهردار که سلاطین قاجار برای کشتن به کسی می دادند.
-
ایلخان
فرهنگ فارسی معین
[ تر - مغ . ] (اِمر.) 1 - رییس ایل ، خان قبیله . 2 - عنوان سلاطین مغول ایران .
-
تابوغ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. مغ . ] (اِ.) سلام خاص که مغولان سلاطین و خوانین را می دادند، بدین طریق که با سر برهنه یک گوش را به دست گرفته کرنش می کردند.
-
آبدارخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) 1 - اتاقی در اداره ، یا هر جای دیگر که در آن چای یا قهوه درست می کنند. 2 - مجموع آلات و ادوات و خادمان و ستوران و آبداری در دستگاه سلاطین .
-
پنج نوبت
فرهنگ فارسی معین
(پَ. نُ بَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - پنج بار نواختن کوس یا دهل و نقاره در مدت شبانه روز بر در سرای سلاطین . 2 - پنج وقت نماز.