کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقوط
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) افتادن . 2 - (اِ مص .) افتادگی .
-
جستوجو در متن
-
تساقط
فرهنگ فارسی معین
(تَ قُ) (مص ل .) سقوط کردن ، فروافتادن .
-
کله پا شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) (عا.) سقوط کردن ، در اثر سستی با سر افتادن .
-
در سرآمدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. سَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - سقوط کردن . 2 - دچار دردسر شدن .
-
هبط
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فرود آوردن چیزی . 2 - فرود آمدن از مقام و منزلت ، سقوط کردن .
-
ول شدن
فرهنگ فارسی معین
(وِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - رها شدن . 2 - افتادن چیزی از دست . 3 - سقوط کس یا چیزی .
-
گرمب
فرهنگ فارسی معین
(گُ رُ) (اصط .) (عا.) صدای سقوط چیزی سنگین از جایی بلند. ؛ ~گرمب صدای پی در پی افتادن یا کوفتن و زدن چیزی .
-
انواء
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ. نوء، سقوط ستارة یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق . تازیان می پنداشتند که هرگاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستارة دیگر در مقابل آن طلوع کند، ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. ؛علمِ ~: یکی از علوم...
-
انقضاض
فرهنگ فارسی معین
(اِ قِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - افتادن به سرعت (بنا و غیره ) 2 - رفتن ستاره ، سقوط سریع ستاره ؛ ج . انقضاضات .
-
افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - سقوط کردن . 2 - از پا درآمدن . 3 - روی دادن ، واقع شدن . 4 - نصیب شدن ، بدست آوردن . ؛~ با کسی سر و کار داشتن با کسی .
-
حباب
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - برآمدگی کوچک که به علت سقوط چیزی در آب ایجاد می شود. در فارسی آب سوار گویند. 2 - روپوش شیشه ای که روی چراغ گذارند.
-
جعبه
فرهنگ فارسی معین
(جَ بِ) [ ع . جعبة ] (اِ.) 1 - تیردان . 2 - صندوقچه ، هر چیز قوطی مانند. ؛ ~سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط . ؛ ~تقسیم قاب سرپوشیده ای برا...
-
فرو شدن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - پایین رفتن . 2 - به زیر رفتن . 3 - فرود رفت . 4 - غروب کردن ، ناپدید شدن . 5 - داخل شدن . 6 - غوطه ور شدن . 7 - غرق شدن . 8 - انحطاط یافتن ، سقوط کردن . 9 - نابود شدن . 10 - پوشیده ماندن .