کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفیده
فرهنگ فارسی معین
(س یا سَ دِ یا دَ) (اِ.) مادة پروتئیدی لزج آب مانند حول زردة تخم که بر اثر حرارت منع قد و سفید رنگ می شود، اسپیده .
-
جستوجو در متن
-
خنگسار
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص مر.)کسی که همة موی های سرش سفیده شده باشد.
-
اسپیده
فرهنگ فارسی معین
(اِ دِ) (اِمر.) 1 - سفیدة تخم مرغ . 2 - سپید چشم .
-
آلبومین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) ماده ای است اندک نمکین که در نباتات و حیوانات وجود دارد و بخش اعظم سفیدة تخم مرغ و سرم خون از آن تشکیل می شود.
-
چاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - شکاف . 2 - پاره . 3 - سفیدة صبح . 4 - دریچه . ؛ به ~ زدن گریختن ، فرار کردن .
-
خاگینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) خوراک ساده ای که از مخلوط کردن زرده و سفیدة تخم مرغ و سرخ کردن آن در روغن درست می شود.
-
زخم
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ ع . زهم ] (اِ.) (عا.) طعم و بویی که از سفیدة تخم مرغ خام یا از گوشت خام هنگام پختن در آب برآید.
-
سپیده
فرهنگ فارسی معین
(س دِ) (ص مر.) روشنایی کمی که هنگام آغاز صبح در آسمان مشرق پدیدار می شود، سفیده .
-
سیتوپلاسم
فرهنگ فارسی معین
(تُ پِ) [ فر. ] (اِ.) بخشی از سلول که در اطراف هسته قرار دارد، سفیدة یاخته ، میان یاخته (فره ).
-
گلاج
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) = گولاج . گولانج : نانی است تنک چون کاغذ که از نشاسته و سفیدة تخم مرغ پزند و در شربت قند و نبات ریزه کنند و خورند؛ لابرلا.
-
ازت
فرهنگ فارسی معین
(اَ زُ) [ فر. ] ( اِ.) نیتروژن ، گازی است بی رنگ و بی بو و بی مزه . در آب بسیار کم حل می شود. علاوه بر هوا در سفیدة تخم مرغ و گوشت و شیر و همچنین در شوره یافت می شود.