کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفرا
فرهنگ فارسی معین
(سُ فَ) [ ع . سفراء ] (اِ.)جِ سفیر؛ رسولان ، ایلچیان .
-
واژههای همآوا
-
صفرا
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع .صفراء ] 1 - (ص .)مؤنث اصفر؛ زردرنگ . 2 - (اِ.) زرداب . 3 - مایعی زردرنگ و تلخ که از کبد ترشح می شود. 4 - مجازاً به معنی تندی .
-
جستوجو در متن
-
استوارنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) حکمی است که از طرف رؤسای کشورها به سفرا و مأمورین سیاسی داده می شود تا اعتبار آن ها را نزد رؤسای دول بیگانه استوار سازد. قبلاً به این سند اعتبارنامه گفته می شد.
-
علفه
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ فَ یا فِ) [ ع . علفة ] (اِ.) 1 - آن چه که ستور آن را بخورد، گیاه . 2 - آن چه پادشاهان برای پذیرایی سفرا و لوازم نگاه - داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند. 3 - مالیاتی که برای تهیة خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و ...