کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعادتمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سعادتمند
فرهنگ فارسی معین
(سَ دَ مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) نیکبخت ، خوشبخت .
-
جستوجو در متن
-
نیک روز
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) بختیار، سعادتمند.
-
سعید
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) سعادتمند، خوشبخت .
-
خوش حال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - شاد، شادمان ، بشاش .2 - کامران ،کامروا. 3 - نیکبخت ، سعادتمند .
-
دولتمند
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.)1 - خوشبخت سعادتمند. 2 - توانگر، ثروتمند.
-
دولتی
فرهنگ فارسی معین
(دُ لَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - وابسته به حکومت ، قدرتمند. 2 - سعادتمند.
-
نوشه
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا شِ) (ص .) 1 - انوشه ، جاوید، پایدار. 2 - خوشحال ، شادمان . 3 - خوشبخت ، سعادتمند.
-
هما
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (اِ.) 1 - پرنده ای افسانه ای که به باور قدما اگر سایه اش بر سر کسی بیفتد آن شخص سعادتمند می شود. 2 - نامی است از نام های زنان .