کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سریر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) تخت ، تخت پادشاهی ، اریکه .
-
واژههای همآوا
-
صریر
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) فریاد کردن . 2 - (اِ.) آواز قلم به وقت نوشتن .
-
جستوجو در متن
-
پاد
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = پات : تخت ، سریر.
-
اریکه
فرهنگ فارسی معین
(اَ کِ) [ ع . ] (اِ.) تخت ، سریر.
-
اورنگ
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ رَ) (اِ.) تخت پادشاهی ، سریر.
-
سرینگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - نشستگاه ، محل جلوی . 2 - تخت ، سریر.
-
ذوالعرش
فرهنگ فارسی معین
( ~. عَ) [ ع . ] (ص مر.) از صفات خداوند به معنای صاحب سریر، دارند ة تخت .
-
گاس
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - تخت ، سریر. 2 - گاه ، وقت .
-
تاج و تخت
فرهنگ فارسی معین
(جُ تَ) [ معر - فا. ] (اِمر.) 1 - افسر و سریر. 2 - (مج .) پادشاهی ، سلطنت .
-
سریری
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .)1 - منسوب به سریر. 2 - معالجات بالینی .
-
منصه
فرهنگ فارسی معین
(مِ نَ صَّ) [ ع . منصة ] (اِ.) 1 - تخت ، سریر. 2 - جای ظاهر شدن چیزی .
-
گاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - تخت شاهی ، سریر. 2 - مسند. 3 - جا، مکان . 4 - بوتة زرگران .
-
کرسی
فرهنگ فارسی معین
(کُ رْ یّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سریر، تخت . ج . کراسی . 2 - فلک هشتم . 3 - درس تخصصی یک استاد دانشگاه . 4 - دندان هایی که پس از دندان های نیش قرار دارند. ؛ حرف خود را به ~نشاندن سخن خود را تحمیل کردن .