کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرگرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرگرم
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (ص مر.) مشغول .
-
جستوجو در متن
-
تلاهی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) یکدیگر را سرگرم ساختن .
-
بازی دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - کسی را سرگرم ساختن . 2 - فریب دادن کسی .
-
لهوتن
فرهنگ فارسی معین
(لَ وْ تَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) مشغول - کننده ، سرگرم کننده .
-
مشغول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) کسی که سرگرم کار باشد. 2 - (اِ.) جای اشغال شده .
-
معرکه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که با انجام کارهایی مانند ریسمان بازی و تردستی مردم را سرگرم می کند.
-
استغراق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) همه را فرا - گرفتن . 2 - (مص ل .) غرق شدن . 3 - سخت سرگرم کاری شدن .
-
انهماک
فرهنگ فارسی معین
(اِ هِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - کوشیدن در کاری . 2 - ستیزه کردن . 3 - سرگرم بودن به کاری .
-
بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) 1 - سرگرم شدن به بازی . 2 - مشغول شدن به چیزی برای گذراندن وقت . 3 - قمار کردن .
-
آتش افروز
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (ص فا.) 1 - کسی که در جشن ها مردم را سرگرم کرده ، آتش روشن می کند و شعلة آن را در دهان خود فرو می برد و بیرون می آرد، و از مردم پول می گیرد. 2 - فتنه انگیز. 3 - چیزی که با آن آتش روشن کنند، آتشگیره .