کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرکوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرکوب
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) 1 - جای بلند مانند: قلعه ، برج . 2 - سرزنش ، طعنه .
-
واژههای مشابه
-
سرکوب کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) مغلوب کردن .
-
جستوجو در متن
-
قمع
فرهنگ فارسی معین
(قَ مْ) [ ع . ] (مص م .) سرکوب کردن ، خوار کردن .
-
عقده گشایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - مشکل گشایی .2 - ارضاء امیال سرکوب شده .
-
باتون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) = باتوم . باطوم : میلة کوتاهی از چوب یا لاستیک که پاسبانان بر کمر می آویزند و برای سرکوب کردن شورش و جنجال از آن استفاده می کنند.
-
کشتن
فرهنگ فارسی معین
(کُ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - بی جان کردن . 2 - خاموش کردن آتش و چراغ . 3 - از بین بردن یا سرکوب کردن .
-
قمع
فرهنگ فارسی معین
(قِ مَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زدن با عمود. 2 - سرکوب کردن . 3 - خوار گردانیدن ، ذلیل کردن . 4 - (اِمص .) سرکوبی . 5 - فرو نشاندگی .
-
منشویسم
فرهنگ فارسی معین
(مِ نْ شُ) [ روس . ] (اِ.) نام مرام سیاسی سوسیالیست های میانه رو روسیه به رهبری پلخانوف که از «حزب سوسیال دموکرات » روسیه منشعب شدند (1903). این حزب با بلشویک ها (لنین و هوادارانش ) که طرفدار انقلاب فوری و برقراری دیکتاتوری پولتاریا بودند اختلاف داشت...